نگارش پنجم -

درس 11 نگارش پنجم

بدون نام .....

نگارش پنجم. درس 11 نگارش پنجم

سلام عکس کتاب نگارش خودتون صفحه ی ۶۰ را برام بفرستین. معرکه میدم ولی اگه از اینترنت باشه معرکه نمیدم. عکس واضح باشه لطفا. معرکه دارههههههه

جواب ها

داستان «راز گل سرخ» (بخوان و بیندیش فصل سوم) را یک بار دیگر بخوانید و خلاصه ی آن را بنویسید، سپس نام جدیدی برای آن انتخاب کنید. متن: در یک دشت زیبا و بزرگ، پروانه ای زندگی می کرد، که خیلی زیبا بود. او خیلی مغرور بود، هر روز صبح به برکه می رفت و صورتش را با شبنم گل ها می شست و به بقیه پروانه ها اهمیت نمی داد. یک روز بقیه پروانه ها تصمیم گرفتند که پروانه نتواند خودش را در آب ببیند. صبح روز بعد، پروانه به برکه رفته تا خودش را در آب ببیند، اما نسیم ملایمی آمد و آب برکه تکان خورد و موج کوچکی به وجود آمد و پروانه نتوانست خودش را ببیند، و او ناراحت شد و رفت. گل سرخ و زیبایی را دید و به او گفت: چقدر زیبایی، گل گفت: «از گلبرگ هایم تشکر کن، زیبایی من به خاطر این هاست.» گلبرگ ها گفتند: «از ما تشکر نکن، از برگ ها تشکر که نور خورشید را می گیرند و برای ما غذا درست می کنند تا ما خوش رنگ شویم.» برگ ها گفتند: «از ساقه ها تشکر کن که آب و مواد لازم را به ما می دهند.» ساقه ها گفتند: «از ما تشکر نکن، از ریشه تشکر کن که آب و مواد لازم را از زمین می گیرد و به من می دهد. رشته گفت: «از من تشکر نکن، از زمین تشکر کن، چون آب و مواد لازم را به من می رساند.» زمین گفت: «از من تشکر نکن، از خورشید تشکر کن که، آب دریاها و اقیانوس ها را بخار می کند. تا از ابرها برف و باران ببارد تا شما رشد کنید.» خورشید گفت: «از من تشکر نکنید، باید از خداوند مهربان تشکر کنیم که، همه ی ما و زیبایی ها را آفریده است و وظیفه ی همه ی ما را مشخص کرده است. اوست که خالق همه ی زیبایی ها است.» پروانه به فکر فرو رفت و متوجه شد که همه ی زیبایی هایش را خداوند به او داده است. از آن روز به بعد پروانه دیگر خود را در آب برکه نگاه نکرد و با دوستانش مهربان شد.

سوالات مشابه